دفعه اول که رفتیم جنوب همین که راه افتادیم سمت دشت توی کاغذش نوشت : از برای من قبول . بسم الله الرحمن الرحیم. هربار همین بود. تا حرف خط رفتن می آمد می نوشت از برای من قبول و شلوار خاکی اش را می پوشید و یا علی سمت ماشین های جهاد. هربار پشت وانت می نشس, ...ادامه مطلب