2
- شاه لوله ش بسته س جناب سرهنگ
- مثه مار هلاکش میکنم
- فوتی داریم جناب سرهنگ اسیرمون فوت کرد.
- یه تیر میزنم به رون راستش .
- عرض میکنم مرده این بنده خدا جناب سرهنگ
- حالا وایسا ببین . مثه مار هلاکش میکنم.
3
- وحیده جان! وحیده جان مادرم . یه چیکه آب برای آقات بیار
- ساعت چیه؟
- 3 و ربعه آقاجون
- وقت قرصام نیست که
- وحیده مامان جان بهش بده بخور مرتیکه دیوونه رو . یه کوچه رو بسته . 3نفر رو ناقص کرده . رفته موتور ممد خله رو ترکونده تازه مرتیکه میگه وقت قرصام نیست. تو هیچیت نیست که . من خلم . من موجی ام.
(وحیده قرص را به پدری که نیست می دهد . مادر با پدری که نیست می خوابد . پدری که نیست مادر را می بوسد)
مرتیکه نگاشت : پدری که نیست اثر سون آپ
471 --- سکانس یک / روز برفی...
برچسب : نویسنده : oceanic بازدید : 136